تو مثل یک حادثه ی عشق .. تو ناب ترین جاذبه ی دنیایی ..


تو نه مهتاب و نه خورشیدی و نه دریایی
تو همان ناب ترین جاذبه ی دنیایی

تو پر از حرمت بارانی و چشمت خیس است
حتم دارم که تو از پیش خدا می آیی

مثل اشعار اهورایی باران پاکی
و به اندازه ی لبخند خدا زیبایی

خواستم وصف تو گویم همه در یک رویا
چه بگویم که تو زیبا تر از آن رویایی

مثل یک حادثه ی عشق پر از ابهامی
و گرفتار هزاران اگر و امایی

ای تو آن ناب ترین رایحه ی شعر بهار
تو مگر جام شرابی که چنین گیرایی؟




ادامه نوشته

من از تو می نویسم ..


من،
مثل آسمان، که می‌نویسد از ابر
مثل ابر، که می‌نویسد از باران
مثل باران، که می‌نویسد از رود
مثل رود، که می‌نویسد از دریا
مثل دریا، که می‌نویسد از موج
مثل موج، که می‌نویسد از ساحل
مثل ساحل، که می‌نویسد از انتظار
مثل انتظار، که می‌نویسد از دلتنگی
مثل دلتنگی،که می‌نویسد از شعر
مثل شعر، که می‌نویسد از پرواز
مثل پرواز، که می‌نویسد از پرنده
مثل پرنده، که می‌نویسد از آسمان
از تو
می‌نویسم . . .